آخرین خبرها

دعای حل بزرگ ترین مشکلات – دعای پیروزی بر سختی

دعای حل بزرگ ترین مشکلات – دعای پیروزی بر سختی

قطعا ما در روز های زندگی ممکن است لحظاتی داشته باشیم که مدام درگیر گرفتاری، قرض، بدهی، وام و همین طور سختی های بزرگ هستیم، خواندن دعا ها در منابع اسلامی در این موارد بسیار پیشنهاد شده است، قطعا دعای حل بزرگ ترین مشکلات – دعای پیروزی بر سختی می تواند نتیجه دهد. پس آن را مرتبا در وقت سختی بخوانید.

026307362076820 دعا و ختم مجرب
دعای حل بزرگ ترین مشکلات – دعای پیروزی بر سختی

دعای حل بزرگ ترین مشکلات – دعای پیروزی بر سختی,دعای رفع سختی,دعای رفع سختی و مشکلات,دعای رفع سختی ها,دعا برای رفع سختی ها,دعا برای رفع سختی,دعای رفع بلا و سختی,دعا برای رفع سختی زندگی,دعا جهت رفع سختی,دعای رفع عسرت و سختی,دعای رفع سختی و گرفتاری,دعا رفع سختی

دعای حل بزرگ ترین مشکلات – دعای پیروزی بر سختی

از جمله ی این دعاها آن است که دوست نزدیک من محمد بن محمد بن محمد قاضی آوه که خدای بزرگ سعادت وی را افزون و سرانجامش را خجسته گرداناد یاد کرد و برای آن داستان شگفت و عامل عجیبی ذکر کرد و آن این که:
برای او رخ دادی پیش آمده بود. این دعا را در برگه ای یافت که آن را لا به لای کتاب هایش نگذاشته بود. از روی آن نوشت. بعد از استنساخ، اصل را گم کرد!
من (نیز) این دعا را در نسخه ای کهن یافتم که بخشی از آن را رطوبت گرفته بود و کم و زیاد داشت. این را ابن الوزیر وراق آورده بود و می گفت که آن را به بهای 5/1 درهم برای فرزند محمد مقری اعرج خریده است. چه بسا این دعا در کتاب ها باشد و برادر عزیز آوه ای من جای آن را نمی دانسته و خداوند بزرگ به لطف آن را – چنان که از او نقل کردیم – بدو شناسانده است. این دعا – که در زیر می آید – به دعای عبرات نام بردار است:
اللهم انی أسألک یا راحم العبرات و یا کاشف الکربات، أنت الذی تقشع سحاب المحن و قد أمست ثقالاً و تجلو ضباب الاحن و قد سحبت اذیالاً، و تجعل زرعها هشیماً (و بنیانها هدیماً)(797) و عظامها رمیماً، و ترد المغلوب غالباً و المطلوب طالباً (و المقهور قاهراً و المقدور علیه قادراً).(798)
الهی فکم من عبد ناداک: انی(7999) مغلوب فانتصر، ففتحت له من نصرک أبواب السماء بماء منهمر، و فجرت له من عونک عیوناً فالتقی ماء فرجه علی أمر قد قدر، و حملته من کفایتک علی ذات ألواح و دسر. یا رب انی مغلوب فانتصر، یا رب انی مغلوب فانتصر، یا رب انی مغلوب فانتصر.
فصل علی محمد و آل محمد و افتح لی من نصرک أبواب السماء بماء منهمر و فجر لی من عونک عیوناً لیلتقی ماء فرجی علی امر قد قدر و احملنی یا رب من کفایتک علی ذات ألواح و دسر.
یا من اذا ولج العبد فی لیل من حیرته بهیم و لم یجد صریخاً یصرخه من ولی حمیم، وجد یا رب من معونتک صریخاً مغیثاً و ولیاً یطلبه حثیثاً ینجیه من ضیق أمره و حرجه، و یظهر له المهم من اعلام فرجه.
اللهم فیا من قدرته قاهره و آیاته باهره و نقماته قاصمه لکل جبار دامغه لکل کفور ختار، صل یا رب علی محمد و آل محمد و انظر الی یا رب نظره من نظراتک رحیمه تجل بها عنی ظلمه واقفه مقیمه من عاهه جفت منها الضروع و تلفت منها الزروع (و انهلت من أجلها الدموع)(800) و اشتمل بها علی القلوب الیأس و جرت و سکنت بسببها الانفاس.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و أسألک حفظاً حفظاً لغرائس غرستها ید الرحمان و شربها من ماء الحیوان أن تکون بید الشیطان تحز و بفأسه تقطع و تجز.
الهی من أولی منک ان یکون عن حریمک دافعاً و من أجدر منک أن یکون عن حماک حارساً و مانعاً؟
الهی ان الامر قد هال فهونه و خشن فألنه، فان(801) القلوب قد کاعت فطمنها و النفوس ارتاعت فسکنها.
الهی تدارک اقداماً زلت و أفهاماً فی مهامه الحیره ضلت، اجحف الضر بالمضرور مع داعیه الویل و الثبور، فهل یحسن من فضلک أن تجعله فریسه البلاء و هو لک راج؟! ام هل یجمل من عدلک أن یخوض لجه النقمات و هو الیک لاج؟!
مولای لئن کنت لا أشق علی نفسی فی التقی و لا أبلغ فی حمل اعباء الطاعه مبلغ الرضا و لاانتظم فی سلک قوم رفضوا الدنیا، فهم خمص البطون من الطوی عمش العیون من البکاء، بل أتیتک یا رب بضعف من العمل و ظهر ثقیل بالخطأ و الزلل، و نفس للراحه معتاده و لدواعی التسویف منقاده.
أما یکفیک یا رب وسیله الیک و ذریعه لدیک أننی لاولیاءک موال و فی محبتهم مغال(8022)؟ أما یکفینی أن أروح فیهم مظلوماً أو أغدو مکظوماً و أقضی بعد هموم هموماً و بعد وجوم وجوماً؟ اما عندک یا رب بهذه(803) حرمه لاتضیع و ذمه بأدناها یقتنع؟
فلم تمنعنی نصرک یا رب وها أنا ذا غریق و تدعنی بنار عدوک حریقاً؟ أتجعل أولیاءک لأعداءک و لمکرهم مصائد و تقلدهم من خسفهم قلائد؟ و انت مالک نفوسهم أن لو قبضتها جمدوا، و فی قبضتک مواد أنفاسهم لو قطعتها خمدوا. فما یمنعک یا رب أن تکف بأسهم و تنزع عنهم من حفظک لباسهم و تعریهم من سلامه بها فی أرضک یفرحون و فی میدان البغی علی عبادک یمرحون؟!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و أدرکنی و لما یدرکنی الغرق و تدارکنی و لما غیب شمسی الشفق.
الهی کم من عبد خائف التجأ علی سلطان فاب عنه محفوفاً بامن و امان. أفأقصد یا رب أعظم من سلطانک سلطاناً، أم أوسع من احسانک احساناً ام أکثر من اقتدارک اقتداراً، ام اکرم من انتصارک انتصاراً؟(804)
اللهم أین أین کفایتک التی هی نصره المستغیثین من الانام؟ و أین أین عنایتک التی هی جنه المستهدفین لجور الأیام؟ الی الی بها یا رب، نجنی من القوم الظالمین. انی مسنی الضر و أنت أرحم الراحمین.
مولای تری تحیری فی امری و تقلبی فی ضری و انطوای علی حرقه قلبی و حراره صدری، فصل یا رب علی محمد و آل محمد و جد لی یا رب بما أنت أهله فرجاً و مخرجاً، و یسر لی یا رب نحو الیسری منهجاً، و اجعل یا رب من نصب لی حبالاً لیصرعنی بها صریعاً فیما مکر، و من حفر لی بئراً لیوقعنی فیها أن یقع فیما حفر.
و اصرف اللهم عنی من شره و مکره و فساده و ضره ما تصرفه عمن قاد نفسه لدین الدیان و مناد ینادی للایمان.
الهی عبدک عبدک أجب دعوته، و ضعیفک ضعیفک فرج غمه(8055)، فقد انقطع کل حبل الا حبلک و تقلص کل ظل الا ظلک. (الهی دعوتی هذه أن رددتها أین تصادف موضع الاجابه؟ و مخیلتی ان کذبتها أین تلاقی موقع الا خافه؟ فلا ترد داعی بابک من لایعرف غیره باباً، و لا تمنع دون جنابک من لایعرف سواه جناباً(806)
پس از آن، در سجده چنین خوانده می شود:
الهی ان وجهاً الیک برغبته توجه خلیق بأن تجیبه و ان جبیناً لک بابتهاله سجد حقیق أن یبلغ ما قصد، و ان خداً لدیک بمسألته تعفر جدیر بان یفوز بمراده و یطفر، و ها أنا ذا یا الهی، قدتری تعفر خدی و ابتهالی و اجتهاد فی مسالتک وجدی، فتلق یا رب رغباتی برأفتک قبولاً و سهل الی طلباتی بعزتک وصولاً، و ذلل لی قطوف ثمره اجابتک تذلیلاً.
الهی لارکن أشد منک فاوی الی رکن شدید و قد أویت و عولت فی قضاء حوائجی علیک، و لا قول اسد(8077) من دعائک فاستطهر بقول سدید(808) و قد دعوتک کما أمرت فاستجب لی بفضلک کما وعدت، فهل بقی یا رب الا أن تجیب و ترحم منی البکاء و النحیب؟
یا من لا اله سواه، یا من یجیب المضطر اذا دعاه، رب انصرنی علی القوم الظالمین، و افتح لی و أنت خیر الفاتحی و الطف بی یا رب و بجمیع المومنین و المومنات، برحمتک یا أرحم الراحمین.

سرور و بزرگ ما پیشوای عالم کامل، علامه ی فقیه، دانشمند زاهد، عابد پارسا و مجاهد، آقای برتر و برنشین والا، تکیه گاه اسلام و مسلمانان، پادشاه دانشمندان و سروران روی زمین، دارای هر دو حسب، ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن محمد طاووس علوی فاطمی – که خدای در دو جهان فرخنده اش داراد و هر آن چه روشنا چشم است، به محمد و آل پاک وی، بدو ارزانی دهاد – گوید:
وقتی این دعا را بعد از در گذشت برادر پسندیده ام قاضی آوه که خدای روانش را مینوی و خاکش را نورانی کناد یافتم و دیدم که از آن چه برادرم علی معروف به ابن الوزیر وراق در یک مجلد آورد – که آغازش دعای طلحی بود و چنان که گفتیم، قدیمی بود – افزوده های خوب و کاستی هایی دارد، آن را – به همین گونه که یافتم – می آورم تا اسرار حفظ شده باشد و انوار پر سود آن از دست نرود:
اللهم انی أسألک یا راحم العبرات و یا کاشف الزفرات، أنت الذی تقشع سحاب المحن و قد امست ثقالاً و تجلو ضباب الفتن و قد سحبت أذیالاً، و تجعل زرعها هشیماً و بنیهانها هدیماً و عظامها رمیماً، و ترد المغلوب غالباً و المطلوب طالباً و المقهور قاهراً و المقدور علیه قادراً.
فکم یا الهی من عبد ناداک: رب انی مغلوب فانتصر، ففتحت من نصرک له أبواب السماء بماء منهمر و فجرت له من عونک عیوناً فالتقی الماء علی أمر قد قدر، و حملته من کفایتک علی ذات ألواح و دسر.
یا من اذا ولج العبد فی لیل من حیرته بهیم و لم یجد له صریخاً یصرخه من ولی حمیم وجد من معونتک صریخاً مغیثاً و ولیاً یطلبه حثیثاً، ینجیه من ضیق أمره و حرجه و یظهر له أعلام فرجه.
اللهم فیا من قدرته قاهره و نقماته قاصمه لکل جبار دامغه لکل کفور ختار، أسألک نظره من نظراتک رحیمه تجلی بها ظلمه عاکفه مقیمه فی عاهه جفت منها الضروع و تلفت منها الزروع و انهلت من أجلها الدموع و اشتمل لها علی القلوب الیأس و جرت بسببها الأنفاس.
الهی فحفظاً حفظاً لغرائس غرسها و شربها بید الرحمان و نجاتها بدخول الجنان ان تکون بید الشیطان تحز و بفأسه تقطع و تجز.
الهی فمن أولی منک بأن یکون عن حریمک دافعاً و من اجدر منک بان یکون عن حماک مانعاً.
الهی ان الامر قد هال فهونه و خشن فألنه و ان القلوب کاعت فطمنها و النفوس ارتاعت فسکنها.
الهی الهی تدارک أقداماً زلت و أفکاراً(809) فی مهامه الحیره ضلت، ان رأت جبرک علی کسیرها و اطلاقک لاسیرها و اجارتک لمستجیرها.
أجحف الضر بالمضرور و لبی داعیه بالویل و الثبور، فهل تدعه یا مولای فریسه للبلاء و هو لک راج؟! ام هل یخوض لجه الغماء و هو الیک لاج؟!
مولای ان کنت لا أشق علی نفسی فی التقی و لا ابلغ فی حمل اعباء الطاعه مبلغ الرضا، و لا انتظم فی سلک قوم رفضوا الدنیا – فهم خمص البطون من الطوی، ذبل الشفاه من الظماء، عمش العیون من البکاء، بل أتیتک بضعف من العمل و ظهر ثقیل بالخطا و الزلل و نفس للراحه معتاده و لدواعی الشر منقاده – أفما یکفینی یا رب وسیله الیک و ذریعه لدیک أننی لاولیاء دینک موال و فی محبتهم مغال و لجلبات البلاء فیهم لابس و لکتاب تحمل العناء بهم دارس؟!
أما یکفینی أن أروح فیهم مظلوماً و أغدو مکظوماً و اقضی بعد هموم هموماً و بعد وجوم وجوماً؟! أما عندک یا مولای بهذه حرمه لا تضیع و ذمه بأدناها تقتنع؟! فلم لا تمنعنی یا رب و ها أنا ذا غریق، و تدعنی هکذا و أنا بنار عدوی(810) حریق؟!
مولای أتجعل أولیاءک لاعداءک طرائد و لمکرهم مصائد و تقلدهم من خسفهم قلائد؟ و أنت مالک نفوسهم لو قبضتها جمدوا، و فی قبضتک مواد انفاسهم لو قطعتها خمدوا، فما یمنعک یا رب ان تکشف باسهم و تنزع عنهم فی حفظک لباسهم، و تعریهم من سلامه بها فی أرضک یسرحون و فی میدان البغی علی عبادک یمرحون؟!
الهی ادرکنی و لما یدرکنی(811) الغرق و تدارکنی و لما غیب شمسی الشفق.
الهی کم من خائف التجأ الی سلطان فاب عنه محفوفاً بأمن و أمان! أفأقصد اعظم من سلطانک سلطاناً؟ أم أوسع من احسانک احساناً؟ ام اکثر من اقتدارک اقتداراً؟ أم أکرم من انتصارک انتصاراً؟ ما عذری الهی اذا حرمت فی حسن الکفایه نائلک؟ و أنت الذی لا یخیب آملک و لایرد سائلک.
الهی الهی أین رحمتک هی نصره المستضعفین من الانام؟ و أین أین کفایتک التی هی جنه المستهدفین لجور الأیام؟ الی الی بها یا رب، نجنی من القوم الظالمین. انی مسنی الضر و أنت أرحم الراحمین.
مولای تری تحیری فی أمری و انطوای علی حرقه قلبی و حراره صدری، فجد لی یا رب بما أنت أهله فرجاً و مخرجاً و یسر لی نحو الیسر منهجاً، واجعل من ینصب الحباله لی لیصرعنی بها صریعاً فیما مکر، و من یحفر لی البئر لیوقعنی فیها واقعاً فیما حفر.
و اصرف عنی شره و مکره و فساده و ضره ما تصرفه عن القوم المتقین.
الهی عبدک عبدک أجب دعوته، و ضعیفک ضعیفک فرج غمته، فقد انقطع به کل حبل الا حبلک و تقلص عنه کل ظل الا ظلک. مولای دعوتی هذه ان رددتها أین تصادف موضع الا جابه و مخیلتی هذه ان کذبتها أین تلاقی موضع الاصابه؟ فلا ترد عن بابک من لایعرف غیره باباً، و لا تمنع دون جنابک من لا یعرف سواه جناباً.
الهی ان وجهاً الیک برغبته توجه فالراغب خلیف بأن لاتخیبه و ان جبیناً لک بابتهاله سجد حقیق ان یبلغ المبتهل ما قصد، و ان خداً لدیک بمسالته تعفر جدیر أن یفوز السائل بمراده و یظفر. هذا یا الهی تعفیر خدی و ابتهالی فی مسألتک و جدی، فلق رغباتی برحمتک قبولاً و سهل الی طلباتی برأفتک وصولاً، و ذلل لی قطوف ثمره اجابتک تذلیلاً.
الهی و اذا قام ذو حاجه فی حاجته شفیعاً فوجدته ممتنع النجاح مطیعاً(812)، فانی أستشفع الیک بکرامتک و الصفوه من أنامک(8133) الذین لهم(814) أنشأت ما یقل و یظل و نزلت ما یدق و یجل.
أتقرب الیک بأول من توجته تاج الجلاله و أحللته من الفطره محل السلاله، حجتک فی خلقک و امینک علی عبادک محمد رسولک صلی الله علیه و آله، و بمن جعلته النوره مغرباً و عن مکنون سره معرباً، سید الاوصیاء و امام الاتقیاء یعسوب الدین و قائد الغر المحجلین أبی الائمه الراشدین، علی أمیر المؤمنین.
و أتقرب الیک بخیره الاخیار و أم الأنوار و الانسیه الحوراء البتول العذارء فاطمه الزهراء، و بقرتی عین الرسول و ثمرتی فواد البتول السیدین الامامین ابی محمد الحسن و ابی عبدالله الحسین.
و بالسجاد زین العباد ذی الثفنات راهب العرب علی بن الحسین، و بالامام العالم و السید الحاکم النجم الزاهر و القمر الباهر مولای محمد بن علی الباقر، و بالامام الصادق مبین المشکلات مظهر الحقائق المفحم بحجته کل ناطق، مخرس السنه اهل الجدال مسکن الشقاشق مولای جعفر بن محمد الصادق.
و بالامام التقی و المخلص الصفی و النور الاحمدی و النور الانور و الضیاء الازهر مولای موسی بن جعفر، و بالامام المرتضی و السیف المنتضی مولای علی بن موسی الرضا، و بالامام الامجد و الباب الاقصد و الطریق الارشد و العالم المؤید ینبوع الحکم و مصباح الظلم سید العرب و العجم الهادی الی الرشاد و الموفق بالتایید و السداد مولانا محمد بن علی الجواد.
و بالامام منحه الجبار و والد الائمه الاطهار علی بن محمد المولود بالعسکر الذی حذر بمواعظه و أنذر، و بالامام المنزه عن الماثم المطهر من المظالم الحبر العالم بدر الظلام و ربیع الانام التقی انقی الطاهر الزکی مولای ابی محمد الحسن بن علی العسکری.
و أتقرب الیک بالحفیظ العلیم الذی جعلته علی خزائن الأرض و الاب الرحیم الذی ملکته أزمه البسط و القبض، صاحب النقیبه المیمونه و قاصف الشجره الملعونه، مکلم الناس فی المهد و الدال علی منهاج الرشد، الغائب عن الأبصار، الحاضر فی الامصار، الغائب عن العیون الحاضر فی الافکار، بقیه الاخیار الوارث لذی الفقار، الذی یظهر فی بیت الله ذی الاستار العالم المطهر محمد بن الحسن، علیهم أفضل التحیات و أعظم البرکات و أتم الصلوات.
اللهم فهولاء معاقلی الیک فی طلباتی و وسائلی، فصل علیهم صلاه لا یعرف سواک مقادیرها و لا یبلغ کثیر الخلائق صغیرها، و کن لی بهم عند أحسن ظنی، و حقق لی بمقادیرک تهیئه التمنی.
الهی لارکن لی اشد منک فاوی الی رکن شدید، و لا قول لی أسد من دعائک فأستظهرک بقول سدید، و لا شفیع لی الیک أوجه من هولاء فاتیک بشفیع ودید. فهل بقی یا رب غیر أن تجیب و ترحم من ء البکاء و النحیب؟
یا من لا اله سواه، یا من یجیب المضطر اذا دعاه، یا راحم عبره یعقوب، یا کاشف ضر أیوب، اغفرلی و ارحمنی و انصرنی علی القوم الکافرین، و افتح لی و أنت خیر الفاتحین، یا ذاالقوه المتین یا أرحم الراحمین.
سرور و مولای ما رضی الدین رکن الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر محمد بن محمد طاووس علوی فاطمی – که خدای متعال در هر دو سرا به خواسته هایش رساناد و دشمنانش را شکست دهاد – گوید:
این آخرین دعایی بود که در حال حاضر به ذهن آمد تا در مهج الدعوات و منهج العنایات ثبت شود و اگر می خواستیم چندین برابر این مجموعه و همه ی آن چه را شناخته ایم بیاوریم. از مقصد دور می افتادیم؛ که گنجینه ی کتاب های ما در این زمان حاوی بیش از 70 کتاب دعاست و ما تنها آن چه را با این کتاب مناسب بود آوردیم.
امید که گشایش باب بین بنده و پروردگار پروردگاران باشد و به سان توشه ای که ما و فرزندان و نزدیکانمان در گرفتاری ها بدان مراجعه کنیم.
(اینک) هر که خواهد خداوند او را در زندگی و پس از مرگ (از راز این نیازها) آگاه سازد، بگوید:
اللهم اننا قد دعونا فیه عبادک الی الوفاده الیک و الحضور بین یدیک و طلب حاجاتهم من جودک فاذکرنی جل جلالک بما أنت أهله عند دعاء من یدعو بشی ء منه من عبیدک و وفودک و أوصل الی ثمره هذه الشجره، و أنا ساکن حیث أسکنتنی من دیار مراحمک و مکارمک النضره.
و وفق من ینظر فی هذه الاسرار أن یخافک خوف الأبرار و أن یؤدی الامانه فیما یقف علیه و أن یکون قصده العمل بما تهدیه الیه.
من از این کتاب، پیش نویسی – چنان که از مانندهای آن می داشتم – نداشتم؛ تنها دعاها را تعیین می کردم و باز نویس آن ها را بنا به موقیعت می نوشت. اگر، کم یا زیاد، کاستی بدان ها راه یافته است، شاید از روی این شتاب و تندی بوده است.
سپاس خدای شکوهمند را که بندگان خویش به خواسته ی خود راه می برد و لطف پیاپی و سعادتمندی می نماید و درود او بر بهترین بندگانش پیامبر خدا و خاندان پاک وی که خویشان و میوه های دل آن حضرت اند باد! خدای ما را بس است و او شایسته ترین کارگزار و پذرفتار و یاور است.
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن محمد طاووس گوید:
باید دانست اجابت دعا را شرطهایی است که بخشی از آن ها را در جزء نخست کتاب مهمات همراه با دلایل عقلی و نقلی آوردیم. بنابر این، درخواست و توجه به آن را سبک نباید شمرد تا پذیرش خواسته به تاخیر نیفتد و شیطان چنین ننمایاند که خدای در وعده و امید تخلف فرموده است.
در این جا یاد آوری می کنم: دل کننده باید که به هنگام دعا و در خواست ها به خدای بزرگ روی آورده باشد؛ همان گونه که به خواسته ای روی می کند؛ گو این که بیشتر خواسته ها در زندگی و مرگ زیان بار است.
دو دیگر آن باید دراز کردن دست (دعا) به سوی خداوند بزرگ بیش تر از دست بردن به سوی آب و خوراک باشد؛ چرا که دست برداشتن به درگاه پروردگار پروردگارها و نعمت های فراوان سرای پاداش از هر چیز دیگر مهم تر است. پس جان و خرد را به اندازه ی بزرگ داشت آن مورد توجه باید آماده داشت.
اگر کسی خدای شکوهمند را چنین بزرگ و سترگ ندارد – به راستی، خدا را! – چگونه با این سبک انگاری در رفتار و گفتار، امید قبول و پذیرش باید داشت؟! آیا دیده شده است که نافرمانی با گناه، به فرمان روای خویش نزدیک تر شود و خواهنده ای با سبک شماری مورد خواست، بدو نزدیک گردد؟!
اکنون، با این دعا – که خدای بزرگ بر دل ما افکنده و او بالنده ی درون ها و دارنده ی بصیرت های ماست – گنجینه ی دعاها و اسرار نهان بوده ای را که برای این کتاب برگزیده ایم، به پایان می بریم:
اللهم انک ابتدأت بالاحسان قبل منطق اللسان، و فتحت أبواب الامال و تفضلت بالنوال قبل السوال و دللت علی عفوک ذوی الالباب، و اذنت لهم فی محکم الکتاب بالخطاب، ثم أمرتهم بالدعاء و وعدتهم بنجح الطلاب و هددتهم أن لم یسألوک و ثقتهم عن الجواب.
و ها أنا ذا أمتثل مقدس مراسک فی التعرض لما وعدت من مراحمک واثقاً بشهاده العقول ان الکریم الجواد اذا أذن فی السؤال و وعد بالقبول، فانه ینزه(815) کماله عن التوقف فی المسوول به و هو قادر علی بلوغ المأمول.
اللهم انی أتوجه الیک بکل ما أملک به آمل و سألک به سائل بلغته آماله و أجبت سؤاله، و بکل ما یؤملک به آمل و یسألک به سائل تبلغه آماله و تجیب سؤاله.
و بالمراحم المکارم التی اقتضت الابتداء بالنوال قبل السوال و بعد السوال و عند السوال، و بالمراحم و المکارم التی أنکرت بها الایسین فقلت علی لسان سید المرسلین فیما تضمنه القرآن المصون: و لاتیأسوا من روح الله، انه لا ییأس من روح الله الا القوم الکافرون.(816)
و بالمراحم و المکارم التی أنکرت بها علی القانطین فقلت جل جلالک: و من یقنط من رحمه ربه الا الضالون؟(817).
و بالمراحم و المکارم التی أخرت بها عقوبه الکافرین و المشرکین و المتمردین و المتشردین و المنافقین و الفاسقین و الابقین و أمهلتهم الی یوم الدین.
و بالمراحم و المکارم التی ابتدات بها سحره فرعون و ما عرفوک و لاطلبوک و لاتعرضوا لرحمتک و لاتعرضوا لاجابتک.
و بالمراحم و المکارم التی ابتدات بها امم الانبیاء و امه محمد صلی الله علیه و آله و قد کانوا علی عظیم من الکفر و الطغیان و العصیان و استحقاق العذاب و الهوان، فابتدأتهم فی حال غضبک علیهم بما لم یکن فی حسابهم من احسانک الیهم، و بعثت لهم رسلاً یهدونهم الیک و یدلونهم علیک و یحملون سفههم و جنایاهم حتی استنقذوا منهم خلقاً کثیراً من ضلالاتهم و شرفوهم بهدایاتهم و اظفروهم بسعاداتهم.
و با المراحم و المکارم التی اجبت بها قوم ادریس و قوم یونس و من کان علی نحو سوء أعمالهم و قد غضبت علیهم أنبیاوهم و توعدوهم بما یستحقونه من نکالهم و أشرفوا علی الهلاک و عجزوا عن الاستدراک فرحمت شکواهم و کشفت بلواهم.
و بالمراحم و المکارم التی جمعت بها شمل یوسف و یعقوب.
و بالمراحم و المکارم التی کشفت بها کربات أیوب.
و بالمراحم و المکارم التی خلصت بها یونس بن متی من بطن حوته و یمه.
و بالمراحم و المکارم التی جمعت بها شمل موسی بأمه.
و بالمراحم و المکارم التی نصرت بها عیسی علی قومه.
و بالمراحم و المکارم التی نصرت بها محمداً و علیا علی أحزاب الکفار و وقیتها من الاخطار و جعلتهما علماً لک الی دار القرار.
و بالمراحم و المکارم التی ذکرتنی بها فی الاول و لم أک شیئاً مذکوراً، و أخرجتنی الی الوجود من باب الجود و قد علمت انی أعصیک فیما لایزال صغیراً و کبیراً ظاهراً و مستوراً.
و بالمراحم و المکارم التی نقلتنی بها من ظهور الاباء الی بطون الامهات من لدن آدم الی هذه الغایات و وقیتنی و سلفی مما جری علی الامم الهالکه من الهلکات و النکبات و العقوبات.
و بالمراحم و المکارم التی دللتنی بها علیک.
و بالمراحم و المکارم التی شرفتنی بها بالمعرفه بک و الخدمه لکن و العبودیه لدیک.
و بالمراحم و المکارم التی أطلقت بها لسانی بالثناء علیک.
و بالمراحم و المکارم التی حلمت بها عنی عند جرأتی علیک و سوء ادبی بین یدیک.
و بالمراحم و المکارم التی علقت آمالی فیها بالرغبه الیک.
و بالمراحم و المکارم التی أعنتنی بها بالوفاده علیک.
و بالمراحم و المکارم التی أذکرتنی بها جرأتی علیک.
و بالمراحم و المکارم التی رفعت بها یدی الیک.
و بالمراحم و المکارم التی عرفتنی بها شرف الالحاح علیک.
و بالمراحم و المکارم التی وصلت الی ابلیس و فرعون و من علمت انه مصر علی ما یسخطک علیه الی أن یحضر فی القیامه بین یدیک.
و بالمراحم و المکارم التی أدرکت بها ابلیس فی الساعه التی بسط بها کف سواله و قصدک باماله فی حال غضبک علیه و بعده منک و اعراضک عنه و اعراضه عنک، و قال اجعلنی من المنظرین، فوسعته رحمتک یا أرحم الراحمین، و قلت: انک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم(818)، و فرجت ما کان یحاذر الاستیصال من الهموم.
و بالمراحم و المکارم التی أنت أصلها.
و بالمراحم و المکارم التی أنت أهلها.
و بالمراحم و المکارم التی لا یعلم غیرک محلها و لاتدرک العقول فضلها.
و بما أنت أهله و بک و بمن یعز علیک و بجمیع الوسائل الیک.
یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله،
یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب، یا غوث المستغیثین و یا مجیب دعوه المضطرین، یا أرحم الراحمین، یا أرحم الراحمین، یا أرحم الراحمین، یا أرحم الراحمین، یا أرحم الراحمین، یا أرحم الراحمین، یا أرحم الراحمین، و أن تصلی علی محمد و آل محمد و أن تعجل قضاء کل حاجه لمن یرید تقدیم حاجاته قبل حاجاتنا و ذکر مهماته قبل مهماتنا، و أن تجعل حوائجنا تابعه لارادته و ارادتک، و من جمله حوائجه المختصه باجابتک، و أن تعجل قضاء جمیع ما ذکرته و أذکره من الحاجات التی أحاط علمک أننا محتاجون الیها مع دوام بقاءک قبل الممات بجملتها و تفصیلها، و أن تجعل هذه التوسلات من اسباب تکمیلها و تسهیلها و تعجیلها.
و أن تملا قلوبنا من معرفتک و هیبتک و عظمتک و حرمتک و رحمتک، و تستعمل عقولنا و جوارحنا فی طاعتک و مراقبتک، و تجعل کل ما نتقلب فیه شاغلاً لنا بک و مقرباً منک، و لا تجعل شیئاً منه شاغلاً لنا عنک، و أن تلهمنا کل ما ترید منا و ترضی به عنا، و أن تکاشفنا بجلالک و تشرفنا باقباک و تصل حبائلنا بحبائلک.
و أن تدبرنا فی الکثیر و القلیل بتدبیرک الحسن الجمیل، و أن تحفظنا و من یعنینا أمره بما حفظت کل من حفظته، و تسعدنا بکل ما أسعدته.
و أن تمدنا من الاعمار بأطولها و من الاعمال بافضلها، و ان تنصرنا علی کل من یوذینا او یمکن ان یوذینا نصراً أنت أهله، و ان تذلهم لنا ذلاً هم أهله، و ان تدیلنا منهم اداله أنت أهلها، و ان تزیجهم بانتصارنا علیهم من الاثام التی فضحهم عندک حملها و ذلها، و تریحنا أن یشغلونا عن الاشتغال بمراقبتک التی جهلوا أمرها و صغروا قدرها.
و ان تلمح أهل الاساءه الی من ترید ذکره قبل ذکرنا و تعظیم قدره علی قدرنا و اهل الاسائه الینا و البغاه علیه و علینا و ذوی التحیل فی ضرره و ضررنا و التوصل فی کدره و کدرنا، لمحه فی هذه الساعه ترفع بها حلمک عنهم و تعجل النقمه منهم و تستأصل شافتهم و تقطع مدتهم و تسرع نکبتهم و مصیبتهم.
و أذن فی هذه اللمحه فی قطع أعمارهم و خراب دیارهم و تعفیه آثارهم و تعجیل بوارهم و دمارهم و أخذهم بالمثلات و النکبات و الافات و العاهات و المصیبات الهائلات الذاهلات القاتلات المستأصلات المحیطات بهم من سائر الجهات، حتی تجعل تعجیل دمارهم و قطع أعمارهم و خیبه آمالهم و هدم آجالهم عظه للمتعظین و عبره للمعتبرین و آیه باقیه علی الشهور و السنین.
و عجل سلبهم اللهم کل نعمه یستعینون بها علی معصیتک و کل قوه یضعون بها من حرمتک، و کلهم الی حولهم و قوتهم و أبرءهم من حولک و قوتک، و خذهم بیاتاً و هم نائمون اوضحی و هم یلعبون، و عاجلهم ببأسک الذی لاترده عن القوم المجرمین و بالقوه التی تقول بها للشی ء کن فیکون.
اللهم من کان له منهم بقیه من أمل أو فسحه فی اجل لابد ان تبلغهم الیها و تقف بهم علیها، فامح اللهم معرفتک من عقولهم بظلم الشکوک و الجهالات و امت قلوبهم بالغفلات و اشغل جوارحهم بالشهوات عن العبادات و الطاعات و مث قلوبهم أعجل ما یماث الملح فی الماء و اضربهم بتکرار اخطار البلاء و الابتلاء حتی یقدموا علیک و قد خسروا سعاده الدنیا و الاخره و اتلفوا ما ظفر به السعداء من النعم الباطنه و الظاهره، و سدت اعمالهم بین ایدیهم أبواب رحمتک و أظلمت علیهم طرق حلمک و عاطفتک و شهرتهم فی القیام فضائح معصیتک و وسمت جباههم بغضبک و نقمتک.
اللهم انک قد نسبتنا الیک و وسمتنا بک و علقتنا علیک و وجدنا عقولنا الداله لنا بک علیک و قلوبنا الهادیه لنا بک الیک شاهده ان من کما صفات الملوک أن یغاروا علی من وسموه بأبوابهم و نسبوه الی جنابهم و علقوه علیهم و أن لم یکن مرضیاً لدیهم، و أنت یا رب أحق بأکمل صفات الموصوفین، و احق بالغیره من الملوک المستضعفین و أنت علمتهم الغیره الموافقه لمرادک، یا أقدر القادرین.
و قد عرفت یا رب أن الذین یعادوننا ظلماً اعداء لک و لعزتک و مهونون بک و بخاصتک، فاما تغضب و تنتقم لعزتک و جلالک و لخاصتک و اهل حمایتک او لمن علقته علی أبواب رحمتک و هیبتک و تفتح علیهم فی هذه الساعه ما فتحوه علی انفسهم بالاضاعه للطاعه من استحقاق المصائب الهائله و النوائب الذاهله ما یشغلهم عن أذیه من هو أهم منا عند سلطانک و عن اذیتنا، و تقودهم طوعاً و کرهاً الی مصلحته و مصلحتنا و اجمین نادمین مغلولین مخذولین مکسورین مقهورین.
و عرفنا قدر النعمه علینا بتعجیل اجابتک و تکمیل رحمتک، و اوزعنا شکر ذلک بحولک و قوتک، یا خیر الناصرین و یا صاحب الوعود باجابه الداعین، و من مدح نفسه المقدسه بصرف السوء عن المظلومین.
و احفظ فینا وصیتک و وصیه سید المرسلین و عترته الطاهرین، و احفظنا بما حفظت به کنز أصحاب الجدار لاجل من حفظته به من سلفهم الصالحین، فقد عرضنا حاجتنا علی أبوابک بید بوابک و نحن الضعفاء المترقبون لما أنت أهله من جوابک، و أنت أرحم الراحمین و اکرم الاکرمین، و الحمد لله کما أنت أهله یا رب العالمین.
پدید آورنده ی این کتاب، مهج الدعوات و منهج العنایات، علی بن موسی ابن جعفر بن محمد بن محمد طاووس گوید:
من به آن کس که هیچ گناهی بزرگ تر از آن نیست که او ببخشاید و هیچ زشتی که بپوشاند و هیچ لغزشی که در گذرد و هیچ سختی که دور و نابود سازد – با همه ی وسائل نجات بخشی که یاد کرده ام – توسل می جویم که خواسته هایم را بر آورد و زبان حال مرا چونان کسی قرار دهد که به نجوا از او طلب می کند؛ تا جودش پیوسته است و وجودش پایدار.
هم او را سپاس می گزاریم؛ چندان که شایسته ی آن باشد و بر سالار بندگانش حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان وی – که به مرزهای او رهنمون اند – درود می فرستیم.

درباره‌ی سید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *